کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن کردی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

خلـوت شده دور و برت جانم فدایت            ای جـان زینب، جان طـفـلانم فدایت
فرزندها هـستـند بی‌شک جان مـادر
            من جـان برایت هـدیـه آوردم برادر


ای کعبۀ من رنجشی از زائرت نیست؟            قـربـانـیان من قبول خاطرت نیست؟
افسوس، من، از این دو گل بهتر ندارم
            بـایـد بـرایت عـاشـقـانـه سـر بـیـارم
آه ای سلـیـمان هـدیه‌ای ناچـیز دارم
            از هـدیه‌ام حالی غـرور انگـیز دارم
در
پیـش مادر سربلــندت می‌کنم من
            عون و محمد را پـسندت می‌کنم من
بر
قـامـت این کـودکـان حق پـرسـتم
            با دستهـای خود لـبـاس رزم بسـتم
از نـیـزه‌هـا بر
جـانـشان باکی ندارم
            از کـینـۀ شـمـر و سـنان باکی ندارم
شرط مواسات من است این جان خواهر
            باید به خون غلطند این دو مثل اکبر
شاید که کارت با عـدو بـالا نـگـیرد
            بـگـذار تا فـرزند من جـایت بـمـیرد
حـتـی تن اینهـا اگـر
شـد اربـاً اربـا
            هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را
من از همین دم دست از آنها کشیدم
            از تـو نـه اما از پـسـرها دل بـریـدم
بـر آسـمـان نـیـزه‌هـا بـاید نـشـیـنـنـد
            بهـتر که عـصر غـارت ما را نبینند
وقتی که دست مـادر
آنجا بسته باشد
            خوب است چشم غیرتی‌ها بسته باشد
بـهـتر که جـولان سنانها را نبـیـنند
            بر صورت مـادر نشانها را نبـیـنند
آنجا که دست و
پای طفلانت بسوزد
            آنجا که معجـرهای طفـلانت بسوزد
بر نـاقـه‌های بی‌حـجـاب افتاده باشیم
            آنجا که در بزم شـراب افـتاده باشیم
باشد که در خـیـرات نان آنها نباشند
            دروازۀ سـاعـات را آنـجــا نـبـاشـنـد
تا دور بـیـنـم از سـرت سنگ بلا را            نـذر سـرت کـردم بـرایت بـچـه‌ها را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن، ایراد محتوایی و عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد؛ بکار بردن الفاظی همچون مطالب بیت زیر شایسته اهل بیت نیست

بـهـتـر مـرا بـا چـادر پـاره نـبـیـنـنـد            در کـوچـه‌هـای شـام آواره نـبـیـنـنـد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. لازم به ذکر است موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند. و نکته آخر اینکه این دو بزرگوار کودک نبودند بلکه جوانان رشیدی بودند و طبق روایات کتب معتبر همچون تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۷؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۹؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۱۱؛انساب الاشراف ج ۳ ص ۴۰۶؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۴؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۳۹؛ منتهی الآمال ۴۴۶؛ نفس المهموم ۲۷۶؛ مقتل امام حسین ۱۵۶؛ مقتل مقرّم۲۳۷؛ قمقام ۴۳۶؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۵ و ....  پس اذن گرفتن از امام جنگیده و تعداد بالایی از دشمنان را به درک واصل کرده اند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا دور بـیـنـم از سـرت سنگ بلا را            نـذر سـپـر کـردم بـرایت بـچـه‌ها را

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شد خواهر تو غرق به موج محن حسین           گلگون شده ز خون شهیدان چمن حسین
بنما قـبـول این دو گـلم را و کن نگـاه           پوشیده‌اند هر دو به عشقت کفن حسین


گر پاره تن شوند عزیزان من چه غم           ای‌کاش از تو پـاره نگردد بدن حسین
باشند گر که این دو پسر، خون جگر شوند           نگـذار تا شـوند شـبـیه حـسن، حـسین
تـا که نـبـرده‌انـد مـرا مـجـلـس یـزیـد
          بگـذار تا رونـد
عـزیـزان من حـسـین
من قـول می‌دهم که نـیـایم ز خـیمهها           حـتی اگر شـونـد بـریـده دهن حـسـین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـا که نـبـرده‌انـد مـرا مـجـلـس حـرام           بگـذار تا رونـد عـزیـزان من حـسـین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهداعليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند. ضمنا طبق کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بر سـیـنۀ شکـسـته و آن میخ در قـسم           تو دست رد به سینۀ خواهر مزن حسین

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای یـادگــار مــادر و جــدّ و بــرادرم            هم خواهر تو هستم و، هم برتو مادرم

رخصت بده که فرصت دیدار کم شده            مهـمان جان زینب تو درد و غـم شده


دو دسته گـل نـثـار تو آورده‌ام حـسین            دوجان به کف برای تو پروده‌ام حسین

این دو، شکـوفـه‌های بهـشتی جعفـرند            نـوبـاوه‌گـان فـاطـمـه و جان حـیـدرند

رخـصت بده که دین خودم را ادا کنم            پـروردگـان مـکـتب خـود را فـدا کـنم

بـگـذار از مـحـبـت بـر تـو اثــر دهـم            بـگـذار مثل مـادر خود من پـسر دهم

مـانـنـد مــادرم کـه ولایت مــدار بـود            در غـربت پـدر همه جا ذوالفـقـار بود

بـگـذار روز غـربت تو مثـل او شـوم            تـیری مهیب بر دل و چشم عـدو شوم

گل‌های گـلشنم چو به روی زمین فتد            حاشا که روی چهرۀ من خط و چین فتد

پا را برون نمی‌نهم از خیمه‌گاه خویش            هرگز رها نمی‌کنم از سیـنه آه خویش

مـن افـتـخـار مـی‌کـنـم آنـان فـدایـی‌اند            از کـشـتـگـان راه تـو و کـربـلایی‌انـد

اکنون اگر فـدایی و در محـضر توأند            هر دو به نـیـزه هـمسـفران سـر تـوأند

یا ایـهـالـعـزیـز دو گـل را قـبـول کـن            اُمُّ الـشـهــیـد مـی‌شـوم آقـا قــبـول کـن

از بس‌که نـالـه کـرد دلـم از نـوا فـتاد            خامـوش شد«وفایی» ودرپای ما فتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

تذکر: لازم به ذکر است که موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : وحید زحمتکش نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هرچه دارم در ره جانان فدایی می‌کنم            کـشـتی بی‌بـادبـان را نا خـدایی می‌کنم
گـل بدون باغـبان دیگر
ندارد حاصلی            این دو گل را من فدای راه دایی می‌کنم


یا قـبولم می‌کند شاه دو عـالم یا که من            می‌نشـیـنم پیـش پـای او گـدایی می‌کنم
بعد از این قربانیان با مادران هر شهید            می‌نشینم گـوشه ای و هم نـوایی می‌کنم
چیز دیگر در بساطم نیست غیر از این دو گل            این دو گل را بعد از این کرب و بلایی می‌کنم

: امتیاز

مدح و شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با دو فرزند خودش خونِ خدا را زنده کرد           دو عزیزش را فدا کرد و صفا را زنده کرد

زینب است و بی‌تفاوت نیست اصلاً بر حسین           با قیام و با قعودش جانِ ما را زنده کرد


الـبـلا ُ لـلـولا را مـعـنی و مـفـهـوم داد           حادثه سازِ دو دنیا شد ولا را زنده کرد

پای عشقِ حضرت ارباب با طفلانِ خویش           در تمامِ عرصه‌ها حسّ و وفا را زنده کرد

کودکانش را خود بی‌بی کفن پوشاند و بعد           با همین کارش تمامِ اقـربا را زنده کرد

زندگی یعنی شهادت زندگی یعنی حسین           هستی‌اش را خرج کرد و مه لقا زنده کرد

یادگةاری‌های عةبدالله او را زنةده کرد           بانـوی رزمنده هم آل عبا را زنده کرد

هیچ می‌دانی که خاتونِ جزا دختِ علی           با تمامِ کـارهایش کـربـلا را زنـده کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ اولاً اینکه این دو بزرگوار کودک و طفل نبودند بلکه جوانان رشیدی بودند و طبق روایات کتب معتبر همچون تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۷؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۹؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۱۱؛انساب الاشراف ج ۳ ص ۴۰۶؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۴؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۳۹؛ منتهی الآمال ۴۴۶؛ نفس المهموم ۲۷۶؛ مقتل امام حسین ۱۵۶؛ مقتل مقرّم۲۳۷؛ قمقام ۴۳۶؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۵ و ....  پس اذن گرفتن از امام جنگیده و تعداد بالایی از دشمنان را به درک واصل کرده اند کوچکترین شهید کربلا که مبارزه کرده حضرت قاسم با ۱۳ سال سن است، ثانیاً عبارت دو طفلان غلط است زیرا طفلان خود جمع است و کلمه جمع را نمی بندند دو طفلان یعنی دو تا دو نفر

با دو طفلانِ خودش خونِ خدا را زنده کرد           کودکانش را فدا کرد و صفا را زنده کرد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یادگاری‌های عبدالله زینب را زنده کرد           بانـوی رزمنده هم آل عبا را زنده کرد

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

به هر کجا بـروی می‌شـویـم هـم‌قـدمت            و با تـمـام وجـودم شوم شریک غـمت

بمـیـرم و نگـذارم زمین خورد عـلمت            حسین! یک تـنه هـستم مـدافـع حـرمت


بـلاکـش تـوأم، ام‌الـمـصـائـبت هـسـتـم
چـه مـادرانـه بـرادر مـراقـبت هـسـتـم

هرآنچه را که نگـفتی خودم خبر دارم            به جز تو چـند بـرادر دگر مگر دارم؟
اگر
اجـازه دهی تـیـغ و نـیـزه بـردارم            نشـان دهـم به همه مثل تو جگـر دارم

ببین که دختر حیدر چه کار خواهد کرد
ببین که شمر چگونه فرار خواهد کرد

نـشان دهـم به هـمـه اقـتـدار زیـنب را            بـرات خـرج کـنـم اعـتـبـار زیـنـب را
به
مـعـرکـه بـبـرم شاهـکـار زیـنب را            به رویـشان بـکـشم ذوالفـقـار زینب را

دوتـا پـسـر نـه؛ دوتا شـیـر بـار آوردم
دو تـا مــعــلــم تـفــســیــر بــار
آوردم

چـقـدر خـواسـته‌ام از خـدا قـبول کـنی            هزار مـرتـبه خـواندم دعـا قـبول کنی
بگـو چه کار کـنم باز تا قـبـول کـنـی؟            چه می‌شـود پـسـران مرا قـبول کـنی؟

بیـا و این دو جـوان رشـیـد را بـپـذیـر
بیا و خواهش این موسـفـیـد را بپـذیـر

غـلام‌هـا هـمـه پـای امـیـر مـی‌مـیـرند            به هـر کـدام بـگـویی بـمـیر می‌مـیرند
جـوابـشان نـدهـی نـاگـزیـر می‌مـیـرند            مرا اگر که ببـیـنـنـد اسـیـر می‌مـیـرند

مـخـواه تا که نـظـاره کـنند اسارت را
چگـونه صبر
کنند آن‌همه جـسارت را

هوای عـشق تو هی می‌کند هوایی‌شان            به دست و پات می‌افتند هر دوتایی‌شان
سـر دو خـواهـر زاده فـدای دایـی‌شـان            دلـم نــسـوخـتـه والله از جــدایـی‌شــان

خـدا مـرا بـه فـراق تـو مـبـتـلا نـکـنـد
من از
تو دور شوم لحظه‌ای؟ خدا نکند

کـشـیـده‌ای دو شـهـیـد مرا به پهـلویت            گـذاشـتی سـرشان را به روی زانویت
خـجـالـتـم مـده شـرمـنـده‌ایـم از رویت            عـزیز فـاطمه زحـمت مـده به بازویت

تو باشی از پـسـرانـم خـبر نمی‌خـواهم
حسین!
بی‌تو من اصلا پسر نمی‌خواهم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید ضمناً فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. .

به هر کجا بـروی می‌شـویـم هـم‌قـدمت            حسین! غصه نخور می‌شوم شریک غمت

زبانحال محمد و عون بن عبدالله با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مادر! از آقا و مولای جهان رخصت بگیر           لطف کن از بهرِ این دو نوجوان رخصت بگیر

مـا دو تا را پـر بـده در آسـمانِ کـربـلا           بهرِ پرواز از میانِ آشیان رخصت بگیر


جانِ ما را پیش کش کن برای شاهِ دین           جانِ ما ناقابل است از شاهمان رخصت بگیر

تابِ ماندن نیست اصلاً ای صبورِ اهل بیت           خواهشاً از بهرِ این دو ناگران رخصت بگیر

یک قسم بر مادرت وا می‌کند صدها گره           گر که مقدور است با قدّ کمان رخصت بگیر

ما دو تا راخرج کن پای حسین ابن علی           پس بیا تا که توان داری توان رخصت بگیر

می‌رسد بر گوشمان انگار نجوای علی           تا شود راضی امیرمؤمنان رخصت بگیر

با شهادت سربلـندت می‌کـنیم ای عـاقله           بهرِ ما از این امام مهربان رخصت بگیر

: امتیاز

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد            وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد

علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر            ظهور آیۀ نوراست و مروارید عصمت شد


صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که            غـبار چادر او موجـب ایجاد خلـقت شد

مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است            قنوتش جلوه کرد و قبه‌ای از استجابت شد

غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغـفار            تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد

دو فرزندش دم (یا نور) و (یا قدوس) او هستند            دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد

به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا            چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد

دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حُسنایند            دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد

یکی پهلوش شد زخمی، یکی  بازوش شد زخمی            مصیبت‌های پشت در، میان این دو قسمت شد

دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه            به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد

محـمد پاسبان پیکـر زخـمی عـونش شد            محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد

ملائک تا دم خـیمه، خبر بردند با گریه            به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد

ولی از خیمۀ چشمش نیامد اشک یک لحظه            میان خیمۀ خود باز مشغـول عبادت شد

از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را            از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد

دو تا دلبند روی نیزه‌ها دارد ولی هر شب            هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد

کسی که پرده دار محملش بودند هاجرها            حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر نباید به این معنا باشد که این دو بزرگوار با هم و همزمان به جنگ رفتند زیرا اساس کتب معتبر ذکر این دو بزرگوار با هم به میدان نبرد نرفتند بلکه جدا جدا عازم جنگ شده و به شهادت رسیدند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

محـمد پاسبان پیکـر زخـمی عـونش شد            محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد

بیت زیر به دلیل جایگاه خاصی که خداوند در آیات قرآن برای حضرت مریم تعیین کرده اند تغییر داده شد

کسی که پرده دار محملش بودند مریم‌ها            حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد

زبانحال محمد و عون با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

آورده ما را با خودش مادر که قربانت شویم            تا که برایت جان دهیم و حافظِ جانت شویم

إذن از تو میخواهیم تا با غیرتی حیدرنشان            در وادیِ میدان بتازیم و رجزخوانت شویم


از کودکی سیرابمان کردی و وقتِ آن شده            تا تشنه لب؛ جان دادۂ لبهای عطشانت شویم

باید سپر برداشته، باید که از «سر» بگذریم            نگـذار تنها شاهـدِ حـال پریـشانت شویم

ما آرزو داریـم که مـثـلِ عـلـیِ اکـبـرت            در خیمه نه! در معرکه ملحق به یارانت شویم

دل دل نکن دایی! به خواهرزاده‌هایت نه نگو            قابل بدان پایِ رکابت، از شهیدانت شویم

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُـوا وَ هَاجَـرُوا وَ جَاهَدُوا»            بگذار تا تفسیری از آیاتِ قرانت شویم!

: امتیاز
نقد و بررسی

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ...

ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎنﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﺟﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺭی ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ... سورۂ مبارکۀ أنفال/آیۀ ٧٢

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

عصمت‌اللّه معظّم جانِ‌جانان زینب است            حـافـظِ آیه به آیه خـطِّ قـرآن زینب است

زن نگو مردآفرین حبل‌المتین یعسوبِ دین            نائبِ مولای عالم شاهِ مردان زینب است


در دهانش ذوالـفـقارِ حیدری آماده است            صاحبِ فنِّ بیان و تیغِ بُران زینب است

درسها آموخـته از مـادرش در پشتِ در            بعدِ زهرا مطمئنم خیرِ نسوان زینب است

کـربلا را زنده کرده با نَفَس‌های خودش            پس بگو در هر شرایط مردِ میدان زینب است

غیرت و همّت حمیّت در وجودش آشکار            در خطرها در جدل‌ها شیرِ غرّان زینب است

جان به کف‌تر نیست از او خطّ او خطّ حسین            باعثِ نشرِ ولایت بینِ دوران زینب است

برده بالا پرچـمِ سرخِ حسینی را عجیب            دوّمین گریه‌کُنِ ذکرِ حسین جان زینب است

کربلا با لالـه هایش صحـنه‌هایی زد رقم            آنکه در راه حسین داده دو قربان زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد، در کتب تاریخی هیچ سندی بر کودک بودن این دو بزرگوار وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! جدای از سال ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها که ۱۷ هجری ذکر شده است و در کربلا ۴۴ سال از ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با عبدالله گذشته بوده!!! مطالب دیگری نیز نشانگر جوان بودن این دو آقازاده است به عنوان مثال ۳۱ نفر در کربلا توسط آنها به درک واصل شده اند و یا اینکه بعد از خروج سیدالشهداعليه‌السلام از مکه عبدالله بن جعفر نامه ای به دو فرزندش می دهد که به امام برسانند این دو بزرگوار پس از یک یا دو روز طی راه در بیابان ها نامه را در منزل صفاح به امام می رسانند و این کار هیچگاه از دو کودک بر نمی آید. کوچکترین مبارز کربلا که به میدان مبارزه رفته، رجز خوانده و جنگیده حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است.

کربلا با کودکـانش صحـنه‌هایی زد رقم            آنکه در راه حسین داده دو قربان زینب است

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی که زیر سـایـۀ لـطـف تو بهـترم            وقتی از عطـر سیب نگـاهت معـطرم

وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده‌ام            در آسـمـان عـشـق که تـنهـا نـمی‌پـرم


وقـتی پـنـاه بـرده‌ام از بی‌کـسی به تـو            وقـتـی شـدی پـنــاه دلــم ســایـۀ سـرم

صد بار دیـده‌ای تو که دلـتـنـگی مـرا            لـبـریـزِ نــالـه‌هــایِ بــرادر، بــرادرم

وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است            پس من بگـو چگـونه به رویم نیـاورم

دارم به حال و روز خودم گریه می‌کنم            من زنـده باشـم و تو بـسوزی بـرابرم

خواهر نمرده؛ پشت سرت را نگاه کن            بعدش بگو به ناله، که ای وای مادرم

بغـضی کـبود سـیـنۀ تـنگ مرا فـشرد            چشمی شده است ابری و خون چشم دیگرم

«ای مــایـۀ قــرار دل بـی‌قــرار مــا»            من جـان سـالم از غـم تو در نمی‌بـرم

اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم            خنجر به کف گرفته فقط سینه می‌درم

تو حـیـدری‌ترین پـسر کـوثـری و من            زهـرا تـرین؛ مدافـع بـی‌بـاک این درم

ای آسمان صبر و فضیلت، امام عرش            آورده‌ام دو تـا پـسـرم، مـاه و اخـتـرم

مـنّت گـذار بـر سـر من، اذنـشـان بـده            تا پیـش چـشم‌های خودت پـر درآورم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند. ضمناً نسبت آهو دادن به این دو دلاور هم زیبا نمی باشد.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پس رد نکن دو آهـوی سر گـشتۀ مرا            نـا قـابـل است، آنچـه بـرایت می‌آورم

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

اِنَّ کَـمـَن زارَ الـعـَلی مَن زار زینب            عـالـم نـمی‌بـیـند دگر تـکـرار زیـنب

تـاریـخ جای صبـر زینب می‌نـویسد            مـعـنا گـرفت ایـثـار از ایـثـار زینب


با دست بسته باز کرد از دست ما بند            پر شد زمین از عزّت سرشار زینب

یـکـبـار حـتـی ســایـۀ او را نــدیــده            هــمـسـایـۀ دیـوار بـه دیـوار زیـنـب

چـشم زمان در غیر او هرگز نـبـیند            این حجم حُسن خلق از رفـتار زینب

هـاجر مقـدس شد اگر در بین زن‌ها            در عـالـم زر بوده خـدمـتکـار زینب

پشت همه لرزید با یک اسکـتـوایش            دشـمـن هـلاک نـحـوۀ پـیـکار زینب

هم می‌شـود قـبـلـه‌نـمـای ما عـقـیـلـه            هـم قـبـلـۀ مـا کـعــبـۀ سـیـار زیـنـب

هرکس نمک‌گیرش شود آخر شهید است            چـشـمان ما بر سـفـرۀ پُـربـار زینب

چشمان ما بر لطف و احسان عـقیله            دسـتـان مـا بـر دامـن سـالار زیـنـب

با این که خودگرمی بازار حسین است            عـون و محـمـد گـرمی بـازار زینب

مـاهـی دریـا هم بـرایش گـریه کرده            وقـتـی فـلـک دارد سـر آزار زیـنـب

از نور چشمانش به سختی چشم پوشید            جانـسـوز یعـنی غربت بسیار زینب

با هرچه می‌شد در دل میدان بریدند            بال و پر از دو جعـفـر طـیار زینب

بایـد تـمام روضه را از سر بخـواند

مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند

بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو            در بین میدان می‌کند خشـمش هیاهو

مانـنـد زهـرا می‌زنـم بر آب و آتـش            دختر فقـط از مادرش می‌گیرد الگو

افـتاده‌اند از شـوق جـان دادن برایت            امـروز محـسن‌های زینب در تکاپـو

عـون و محـمد را کـفن کردم برایت            سرباز تو هـستـند در قـحـطی نیـرو

قـاسـم فـدایی تو باشـد عـون من نه؟            زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو

از پـا مـی‌انـدازد مــرا ایـن داغ امـا            در پیش تو دستی نمی‌گـیرم به زانـو

بگذار از مـوی محمد گـیرد اخـنـس            بسته‌ست وقتی جان تو تنها به یک مو

مثـل تو یـاد مـادرم کـردم هـمـین که            بیرون کشیدی نیـزه را از بین پهـلو

داغ جـوان دیـدی منـم دیـدم عـزیزم            دارم پریشان می‌کنم در خیمه گـیسو

بهتر که فـردایی نـبـاشـند و نبـیـنـنـد            از کعب نی دارم نـشانی روی بازو

غرق خجالت می‌کشی بر سر عبا را

می‌آوری تا خیمه خـواهـرزاده‌ها را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل جایگاه خاصی که خداوند در آیات قرآن برای حضرت مریم تعیین کرده اند تغییر داده شد

مـریـم مقـدس شد اگر در بین زن‌ها            در عـالـم زر بوده خـدمـتکـار زینب

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند که نیاز به  قسم دادن و .... باشد. مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با دست خود راهی‌شان کن سمت میدان            قبل از قـسم بر فـاطـمه و پهلـوی او

بیت زیر به دلیل عدم رعایت توصیه ها و نظرات علما و مراجع حذف شد

بهـتر که فـردایـی نبـاشـند و نـبـیـنند            از مـادرشـان شـمر می‌گـیرد الـنگـو

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

تـا غـربتت زبـانـه مـیـانِ حـرم کِشَد            آهِ تـو شـعـلـه بر هـمـۀ پـیـکرم کِـشَد

آخـر غـمِ غـریـبـی تو می‌کُـشـد مـرا            بارِ غـریـبی تو دو چـشـمِ تـرم کِـشَد


تا که شود عیان تو بی‌کس نمانده‌ای            شمشیر بهـرِ یـاری تو لـشگـرم کِشد

این دو زنسلِ حیدر و از خونِ جعفرند            خـیـلِ سـپـاهِ مِـنّـت تـو دلـبـرم کـشـد

وقتی صدا زدند که«ابـناءِ زینـبـیم»            دستِ غرور شانه به بال و پرم کشد

من فـاطـمه نـژادم و ناموسِ حـیدرم            ای وای اگر که کار، به مویِ سرم کشد

مثـلِ مـدیـنه کـربـبـلا، زیر ورو کنم            دستـم اگر گِـرِه ز نـخِ معـجـرم کشد

یک چشمه‌ای زغیرت حق را ببین حسین            صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد

بیـرون نیـامدم که مبادا به یک نگاه            خجـلت ز اشک دیدۀ من دلـبرم کشد

بی‌کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله‌ای

جـانم فـدایِ تو، تو عـزیزِ عـقـیـله‌ای

حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت            گردیده رو سپـیـد دگر پیـش مادرت

رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار            کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت

بـا نـجـمـه یـادِ نـالـۀ لـیـلا کـنـیـم مـا            فـرزنـدهایِ ماهـمـه قـربـانِ اکـبرت

اذنِ جهـاد گر بدهی ای امیـرِ عـشق            طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت

با گوشه‌ای زچادرِ خود پاک می‌کنم            هر قطره‌ای که می‌چکد از دیدۀ ترت

کـمتر نـیَم به جان تو از مـادرِ وهب            شمـشـیر می‌کشم دمِ خـیـمه برابـرت

پـروانه زاده ترس ندارد ز سـوخـتن            جاری بُود میانِ رگـم خـون مـادرت

امروز من به روی تو این غم نیاورم            فردا توهم سراغ نگیری ز دخـترت

بی‌کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله‌ای

جـانم فـدایِ تو، تو عـزیزِ عـقـیـله‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به منظور تطبیق با روایات معتبر و همچنین حفظ بیشتر حرمت اهل بیت تغییر داده شد

تـا نـالـه‌ات زبـانـه مـیـانِ حـرم کِشَد            آهِ تـو شـعـلـه بر هـمـۀ پـیـکرم کِـشَد

لازم نکـرده رو بزنی بر حـرامـیان            شمشیر بهـرِ یـاری تو لـشگـرم کِشد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند که نیاز به  قسم دادن و .... باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دارو ندارِ خواهرِ خود را قـبول کن            مگـذار کـار، بر قـسـمِ مـادرم کـشـد

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من، دیـده جـز به سـوی بـرادر، نداشتم            آئـیــنـه جـر حـسـیـن، بــرابـر نـداشـتـم

وقتی صدای غـربت «یاسین» بلـند شد            در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم


در خـلـوت خـیال خـودم، اشک ریخـتم            امـا بـه هـیـچ رو، مـژه‌ای تـر نـداشـتـم

این‌قـدر بـی‌وفـایـی و، این‌قـدر بی‌کـسی            در نـیــم‌روز واقــعــه، بــاور نـداشــتـم

دریـای بی‌کـرانِ شهـادت، که مـوج زد            من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم

تـا جـامـۀ شهـادتـشـان را، به تن کـنـند            چـشـم از جـمـال روشـنـشان بـرنـداشتم

ای بـاغـبـان عـاطـفـه! از من قـبول کن            غـیـر از دو ارغـوانِ مـعـطّـر نـداشـتـم

سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل            شـرمـنـده‌ام کـه هـدیـۀ دیـگـر نـداشـتـم!

تا در رکاب عـشـق، نگـفـتـند ترک سر            از زانــوی مـشـاهـده، سـر بـرنـداشـتـم

در سایه‌سار خیمه، نشستم پس از وداع            تـاب نـــگــاه‌هــای بـــرادر نــداشــتـــم

پـرواز تا حـضـور بـرادر، مـحـال بود            می‌سـوخـتـم ز هـجـر، ولی پـر نداشـتم

چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است            شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است

: امتیاز
نقد و بررسی

دقت داشته باشید که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مدح و شهادت محمد و عون بن عبدالله ( فرزند حضرت زینب)

شاعر : حسین منزوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـای در ره که نهـادیـد افـق تـاری بود            شب در اندیـشۀ تثـبـیت سـیـه‌کاری بود

خواب خوش باد شما را که در آن هنگامه            خـواب خـونـین شـما آیت بـیـداری بود


جایتان سبز که با خون خود امضا کردید            پـای آن نامه که منـشور وفـاداری بود

قصه‌ای بیش نبود آنچه سرودید از عشق            لیک هر یک به زبانی که نه تکراری بود

ای شمایان، که خـروشانِ کـفن‌پوشـانید            ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود

در رگ ما، که خـموشان سیه‌پـوشانـیم            کاشکی قطره‌ای از خون شما جاری بود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

عـاشـق شـده‌ام دیـدۀ تـر داشـتـه بـاشـم            هر لحـظه فقـط از تو خبر داشته باشم

عاشق ندهد هدیه به معشوق عجیب است            پـروانه شـدم تا که هـنـر داشـتـه باشـم


من این دو پسر را بخـدا نـذر تو کردم            تـا روز مـبـادا دو سـپـر داشـتـه بـاشـم

جــان پــسـر من بـه فــدای پــســر تـو            راضی نشو من بی‌تو پـسر داشته باشم

خورشید توئی ماه اباالفـضل پس اینجا            بـاید که دو تا شـمع سحـر داشـته باشم

من عاشق آنم که در این شور بلا خیز            در کـولـۀ خـود بـار سفـر داشـته باشـم

داغ دلـم این اسـت بـمـانـند پـس از تـو            نگـذار که داغـی به جگـر داشـته باشم

تنهـا تو فقـط در نظـرم بـوده و هـستی            عـاشـق شـده‌ام دیـدۀ تـر داشـتـه بـاشـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اندضمناً لازم به ذکر است که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

جــان پــســرانـم بـه فــدای پــســر تـو            راضی نشو من بی‌تو پـسر داشته باشم

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

با تو خورشید شدم، بی‌تو شبِ تار شدم            غــمِ تـنهـایی تـو دیــدم و بــیـمـار شـدم

سایه رویِ سـرم! زیـنبِ تو آشـفـتـه ست            یار کـم داری و از دلهـره سـرشار شدم


پیش من بغض خودت را به گلویت نسپار            جانِ من حرف بزن! از غم تو زار شدم

نـگـرانـم شـده‌ای! دل نـگــرانـت شـده‌ام            عاشقت هستم و عمری‌ست وفادار شدم

گـریه می‌کردم از اوّل که فـدایت بـشوم            دل به من دادی و یک عمر بدهکار شدم

مادر از غربتِ امروزِ تو آنقدر گریست            که به والله به عـشـقِ تو پـسـردار شـدم

نذر تو خون گـلـویِ پـسر من! بپـذیر            سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)  فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است. ضمناً لازم به ذکر است که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نذر تو خـون گـلـویِ پـسرانم! بپـذیر            سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم!

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثمن

جامـعُ‌الاَسـرارِ خـدا زینب است            مـنـبـعُ الانـوارِ خـدا زینب است

کـاشـف‌ُ الآیــاتِ کـتـابُ لله‌ و...             اعـظـمِ اذکـارِ خـدا زیـنب اسـت


مُــنــتــهَ‌ لآمــالِ هـــمـه انــبــیــا            کـعـبـۀ اَبـرارِ خـدا زیـنب اسـت

مـعـنـیِ نـورُالـثَـقَـلـیـن اسـت او
عینِ حسن عـینِ حسین است او

هـسـت اگـر بـارِ دگـر فـاطـمــه            بـارِ دگـر هـسـت اگـر فــاطـمـه
نیست بجـز نیست بجز زیـنـبش            نیست مگـر نیست مگـر فاطـمه
جـمعِ حسین و حسن و زیـنـبـین            هست عـلـی ضرب در فـاطـمه

اوست که خاتـونِ دو عـالم شود
فـاطـمه وقـتـی که مجـسـم شـود

چـادرِ او از جـبـروت آمده‌است            مقـنعه‌اش از مـلکـوت آمده‌است
رفـتـه بـه مـعـراج زمـانِ نـمـاز            یا که پیـمـبر به هُـبوط آمده‌است
چـشمِ حـسین است به دسـتانِ او            تاکه دو دستش به قنوت آمده‌است

شیـرتـرین حـیدرِ بعد از حـسین
حضرتِ پیغـمـبرِ بعد از حـسین

ای همه وصفِ تو صفاتِ عـلی            ای کـلـمـاتـت کــلـمـاتِ عـــلــی
عــالِــمــۀ عــامِـــلــۀ کـــامِــلــه            جــامــعِ نــورِ جــلــواتِ عــلـی
ریـخـتـه از چـادرِ تـو بر زمـین            جـلـوه به جـلـوه بـرکـاتِ عـلـی

در هـمـه اوقـات سـلامُ عـلـیـک
عــمــۀ ســادات ســلامُ عـلـیـک

قامتِ تو قـامتِ غـم را شکـست            دختِ علی را نتوان دست بست
دست به دامـانِ تو هر آنچه بود            گوش به فرمانِ تو هر آنچه هست
ای شَـرَفُ‌العِـشـق بـتاب و بِـبار            تاکه مسلـمان بشـود بُت پـرست

خواست که غم دستِ تو بندَد ولی
غـم که بُـوَد در بَرِ دُخـتِ عـلـی

بـا دو پـسـر آمـده یـا ذوالـفـقـار            یـاکه عـلـی آمـده بـا ذوالـفـقـار
چـادرِ زهـرا به کـمـر بـسـتـه و            با خـودش آورده دوتا ذوالفـقـار
گـفت بـرادر سه سـپـر را ببـین            گـفت که ای شـاه بـیا ذوالـفـقـار

بـیـرقِ تو بـیـرقِ زهـرایی است
با دو عَـلَـم رزم تـماشـایی است

بـا کَـمـری خُـرد غـمـم را ببـین            دار و نــدارِ حــرمـم را بـبــیـن
موقـعِ پـیـریِ من و هـیچ نیست            با نظـرِ لـطـف، کـمـم را بـبـیـن
ای نــفَــسَـم بـا دو نَــفَـس آمــدم            آه دم و بـــازدمـــم  را بـــبــیــن

هـیـچ نـگـفـتـی و بـه سـر آمـدم
جـایِ هـمـه بـا دو جـگــر آمـدم

آه جوانمُرده سه جان با من است            شکرِ خدا این دو جوان با من است
بـعـدِ عـلـی‌اکـبـرت آقـا چـه غـم            گفت محـمد که اذان با من است
نـعــرۀ عـبــدُالَـهِ مـن را بـبـیـن:           
بعدِ ابا لفـضل کـمان با من است

آمــده هــنــگــامِ جــدایــی‌شــان
هر دویـشان رفـتـه به دائـیـشان

داغِ جـوان دیده‌ای ای مو سـپـید            آمـده‌ام تـا کـه شــوم رو سـپــیـد
پـیر شدی بعـدِ عـلی‌ات چه زود            وای حـسیـنـم شـده اَبـرو سـپـیـد
اِذن بده ورنه در این لحـظه من            می‌شوم از دردِ تو گـیـسو سپـید

عـون و محـمـد به فـدای سـرت
کاش بمـیرد ز غـمت خواهـرت

آب اگر نیست دو دریا که هست            نیست کسی زینبِ کبری که هست
باز پس از این دو غمی نیست نیست            مـادرشان روزِ مبـادا که هـست
غـصــه نــدارم اگـرم رد کــنـی            تا قـسمِ حضرت زهرا که هست

اِذن گـرفـتـند و به مـیـدان زدنـد
بوسـه بر آن مـادرِ گـریان زدند

مــوقــعِ رزمِ دو بــرادر رسـیـد            نـیـزه ولـیـکـن دو بـرابـر رسید
هر یکی از دیگـری رزمـنده تر            تـیـزتـرین تـیغِ دو پـیکـر رسـید
تـشـنگـی انـداخـتـشـان از رَمَـق            رزم ولـی زود بـه آخـر رسـیـد

لشکر دشمن چقـدر نـیزه داشت
هرکه رسیده‌است دو سرنیزه داشت

 تـاکه خـجـالـت نکـشـد آه، شـاه            مادرشان مانده در این خـیمه‌گاه
این یکی از تـیغ فـقـط گـفت آی            آن یکی از دِشـنه لـبـش گـفت آه
آی حسین است و دوتا نیمه‌جان            آی حسین است و دو تا قـتـله‌گاه

مادری از بی‌پسری سوخت سوخت
در دلِ خیمه جگری سوخت سوخت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد. فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند که نیاز به  قسم دادن و .... باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چاک گـریـبان کُـنَـمَت رَد مَکُـن            موی پریـشان کُـنَـمَت رَد مَکُـن

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا اساس کتب معتبر ذکر این دو بزرگوار با هم به میدان نبرد نرفتند بلکه جدا جدا عازم جنگ شده و به شهادت رسیدند.

پشت به پـشتِ هم و رو بر همه            تـیـزتـرین تـیغِ دو پـیکـر رسـید

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

زینب شده‌ام چون گوهری فاضله دارم            از سـیـرت زهـرا و عـلی شاکله دارم

مـن دخـتـر کـرار تـرین مـرد جـهـانـم            شیـران جگـر دار در این قـافـلـه دارم


این دو بروند از حرمم مسئله‌ای نیست            من بـا غـم تـنـهـایی تـو مـسـئـلـه دارم

دایـی شـده‌ای تـا که بیـفـتـنـد به پـایت            بگـذار بیـفـتـنـد به خون حوصله دارم

نگـذار بـمانـند و بـبـیـنـنـد که در شـام            بر دست ورم کـردۀ خود سلـسله دارم

بهـتر که نبـاشـنـد بـبـیـنـنـد که در شام            تـنـهـا شـدم و پــای پُــر از آبـلـه دارم

جان می‌دهم ای یار سر افکنده نباشی

در خیمه روم تا که تو شرمنده نباشی

من با خـبـرم از جگرِ عُـون و محـمد            بنـشین و نظر کن هـنر عون و محمد

جز فکر تو یک لحظه میان سرشان نیست            عشق است فقط در نظر عون و محمد

سردار حـریـم دل خـواهـر به سلامت            نذرِ سرت ای عشق، سرِ عون و محمد

حاشا که بگیرد به پرت تـیزی سنگی            تا هست به تن بال و پر عون و محمد

داغ تـو نـبـیـنـد دل و صد بار بـبـیـنـد            در خون بدنِ غـوطه ور عون و محمد

آنــقـدر دلـم سـوخـتـه از داغ جـوانـت            سهل است برایم خـبـر عـون و محـمد

ایـنـبـار سـپـردم که ابـالـفـضل بـیـایـد            جای منِ دلخون به بر عـون و محـمد

هر قدر در این جا سرشان سنگ بریزند

در شـام سر مـادرشـان سنگ بریـزند

 ای وای از آن دم که در انظار می‌افتند            در دام پُر از حـیـلۀ اشـرار می‌افـتـنـد

تـشـنه شـده‌انـد و هـمه جا تـار شد اما            یـادِ عـطـش قـافـلـه سـالار مـی‌افـتـنـد

گفتند علی، ضربه به فرق سرشان خورد            با فرق شکسته، صد و ده بار می‌افتند

هر دانۀ تسـبیح من افـتاد، دلـم ریخت            با دانـۀ تـسـبـیح من انـگـار می‌افـتـنـد

نیـزه که مـیان بـدن و سیـنه شان رفت            یاد دلِ سنگِ نـوک مسـمـار می‌افـتـند

من مـهـر بـرادر به جـهـانی نـفـروشم

رخصت بده من هـم زره رزم بـپوشم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن نپذیرفتن و اذن ندادن امام به محمد و عون، حذف شد، ضمناً موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمن اینکه بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

قـربـانـی مـن را نـپـذیـرفـتـی و حـالا            خیلی سر این غصه ز دستت گله دارم

بیت زیر به جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد، در کتب تاریخی هیچ سندی بر کودک بودن این دو بزرگوار وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! جدای از سال ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها که ۱۷ هجری ذکر شده است و در کربلا ۴۴ سال از ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با عبدالله گذشته بوده!!! مطالب دیگری نیز نشانگر جوان بودن این دو آقازاده است به عنوان مثال ۳۱ نفر در کربلا توسط آنها به درک واصل شده اند و یا اینکه بعد از خروج سیدالشهداعليه‌السلام از مکه عبدالله بن جعفر نامه ای به دو فرزندش می دهد که به امام برسانند این دو بزرگوار پس از یک یا دو روز طی راه در بیابان ها نامه را در منزل صفاح به امام می رسانند و این کار هیچگاه از دو کودک بر نمی آید. کوچکترین مبارز کربلا که به میدان مبارزه رفته، رجز خوانده و جنگیده حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است.

بهـتر که نبـاشـنـد بـبـیـنـنـد دو طـفـلـم            تـنـهـا شـدم و پــای پُــر از آبـلـه دارم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب حذف شد،

وقـتی که چـشـیدند فـشـار سُـم مرکـب            یک مرتـبه یـاد در و دیوار می‌افـتـنـد

آن قـدر بهم ریخـتـه شد پیکـر این دو            بین گـذر از دوش عـلـمدار می‌افـتـنـد

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

با تمامِ هستی‌ات خود را ندیدن مشکل است            سخت‌تر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است            بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است


یک شبه یکباره یک‌دَم قَد خمیدن مشکل است

از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی            از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
            آه از باران مگـو وقتی که مـادر نیستی

داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است

از همه از هرکسی او بیشتر آورده است            هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
            دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است

قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است

داد اول بـاز هَـم روزیِ مـیـکـائـیـل را            بعد از آن خانم تَـفَـقُـد کرد عزرائیل را
بعـد لطـفی کرد با پا بـالِ جـبرائـیـل را
            بعد هم آورد از خـیـمه دو اسماعـیل را

آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است

زینب آمد یا که نه می‌آمد آنجا فـاطـمـه            زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
            لافـتـا الا عـلـی لا سـیـف الا فــاطــمـه

کربلا را بی‌حضورش آفریدن مشکل است

در شُکوهِ او عـلی را حق تعالی ریخته            در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تـشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
            کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته

گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است

با زبان حال گفت: آقا دو جانم را ببـین            پیـشِ رویِ خود تمامِ خـانِـمانم را ببـین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
            ای تـمـام هـستی‌ام لطفاً جـوانم را ببـین

بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است

چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد            گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
            زیرِ لب تا گفت مادر، مادرش هم گریه کرد

گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است

بِیـنِ خـیمه بود و می‌آمد صدایِ بچـه‌ها            مادر است و کاش میرفت او بِجای بچه‌ها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچه‌ها
            وای می‌آمد زِ مـیـدان نـالـه‌های بچـه‌ها

دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است

اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست            اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
            زیرِ تیر و سنگ‌باران بود حالا نیست نیست

از میانِ نیزه‌ها مادر شنیدن مشکل است

ناله‌ها می‌آمد و زینب صدا میزد حسین            حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
            گفت عونَش اَشهدُ، و زینب صدا میزد حسین

سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد لازم به ذکر است که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با برادر گـفت آقاجان دو جـانم را ببین            پیـشِ رویِ خود تمامِ خـانِـمانم را ببـین

بیت زیر جهت رعایت بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد، شایسته است توجه بیشتری در الفاظ بکار برده شده برای اهل بیت داشته باشیم

پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین            ای جوانمُرده کمی دو نوجـوانم را ببین

محمد و شهادت شهادت عون و محمد، مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل مثنوی

مـائـیـم حُــر کــربــلای زیـنـب            سرباز بی چون و چرای زینب
با یک نگاهش عاقبت به خیریم            باشد رضای حق رضای زینب


مــثـل تــمــامـی مــدافــعــانــش            سـر می‌دهـیـم آخـر برای زینب
عـون و مـحـمـد هـای مـا فـدای            یک تـار مـوی بچـه‌هـای زینب

امـروز دزد قــافـلـه زیـاد اسـت            شمر و سنان و حرمله زیاد است
از شیـعه بی‌انـدازه کـیـنه دارند            مهر ابـوسـفـیـان به سیـنه دارند

هم خلق‌شان هم خوی‌شان یهودی‌ست            امـیدشان بر حـاکم سعـودی‌ست

حق و حـقـیقـت را شهـید کردند            وهـابـیـت را رو سـپـیـد کـردنـد
میلی به غیر زور و زر ندارند            در جنگ رو در رو جگر ندارند
شـیـعـه ولی سـربـاز کـم نـدارد            تـاب تــمــاشــای ســتــم نــدارد
ای وای اگر که حوصله سر آید            اذن جـهـاد از سـوی رهـبـر آید
با “یاعـلی” محـشر می‌آفـریـنـیم            فـتحی چنان خـیـبر می‌آفـریـنـیم
شامـات خـط قـرمـز مـوالی‌ست            غصب حرم کردن که خوش خیالی‌ست
تـا شـام دارد لـشـگــر عـجـم را            دشـمـن نـبـیـنـد سـایـۀ حــرم را
دلـواپـسـی بـهــر حــرم نـداریـم            سـیـد عـلـی داریـم غــم نـداریـم
گرچه حرم امروزه در امان است            هر فصل شیعه فصل امتحان است

دل می‌تـپـد با هر فـراز روضه            با من بـیـا تـا پـیـشـواز روضـه
دور از نگـاه مضـطـر عـقـیـلـه            هر دو جوان از محضر عـقـیله
با شـور و با شـوق زیاد رفـتـند            اذن جـهــاد آقـا کـه داد رفـتــنـد
با مـیل خود با افـتـخـار رفـتـنـد            مـثـل دو کـوه اسـتــوار رفـتـنـد
بی واهـمه از تـیر و تـیغِ دشمن            بـا اتّـکا بـر حـیِّ ذات ذوالـمـن
هر دو یل زینب به سوی میدان            رفـتـند بهـر بـذل جان به جانان
با هر رجـز از نـیـتـش خبر داد            وقـتی محـمـد با گـلایـه سر داد:
»نَـشـکـوا اِلی اللهِ مِنَ الـعُـدوانِ            قِــتـالِ قَــوم فِـی الــرَّدی عـیـانِ
قَــد تَــرَکــوا مَــعــالِـمَ الــقــُرآنِ            وَ مُـحـکَـمُ الـتّـَنزیـلِ وَ الـبـیـان«
از ابن ملـجـم کـربـلا که پُر شد            از قـنـفـذ و مغـیـره‌ها که پُر شد
در چـنگ اشـرار حـسـود افـتاد            از خستگی شمشیر و خود افتاد
این سوی میدان از فـرس محمد            سوی جـنانـش عاشـقـانه پَـر زد
آن ســوی مـیــدان بــلا بــرادر            بـا تیغ کین ای وای گـشته پرپر
گرچه عصای دست مادرش بود            او هـدیـه مـادر به دلـبـرش بود
نه یک نـفـر ده‌ها نـفـر رسیـدند            اولاد زینب را به خون کـشیدند
ذکـر زنـان خـیـمـه: وای زیـنب            قامت کمان خیمه …وای زینب
در خیمه از غم یکّه بر زمین خورد            هر شیشۀ عمرش که بر زمین خورد
هم با امـام خـویش هم قـسـم شد            هــم مــادر مــدافــع حــرم شــد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل عدم رعایت قافیه که اصلی ترین رکن شعر است تغییر داده شد، لازم به ذکر است چند سالی است قالب شعری جدیدی به نام غزل مثنوی تعریف و بعضی از شعرا در این قالب شعر می سرایند، غزل مثنوی شعری است که ابتدا با ردیف و قافیه غزل اغاز میشود اما در ادامه به دلیل گسترگی مفاهیم شاعر با شیوۀ قافیه مثنوی شعر را ادامه می دهد، در حالیکه در شعر بالا با بیت ( امروز دزد قافله زیاد است) شروع شده سپس چند بیت بعد با قافیه غزلی ادامه پیدا کرده دوباره شیوۀ قافیه مثنوی و .... که این عملکرد نادرست است که ما سعی کردیم با جابجایی ابیات و تغییر بعضی از مصراع ها ایرادات وارده را اصلاح کنیم، هرچند این قالب شعری در کتب متقدم نیامده و شعرای معرف هم در قالب شعری نسروده اند، اما بخواهیم در این قالب شعر بسرائیم باید حداقل قاعده های آن رعایت شود و معنا ندارد هر جا قافیه به تنگ آمد قاعده را رعایت نکنیم.

بی واهمه از تـیر و تیغ و نیـزه            در مـعـرکـه بـا اقـتـدار رفـتـنـد
هر دو یل زینب به سوی میدان            نوبت به نوبت به شکار رفـتـند

این سوی میدان از فـرس محمد            با صورت گـشـتـه کـبـود افـتـاد
آن ســوی مـیــدان بــلا بــرادر            بـا ضـربـۀ سخـت عـمـود افـتاد
با ضربت شمـشیر و نیـزه‌ها نه            داغ بــرادر دیــد و زود افــتــاد
گرچه عصای دست مادرش بود            اما شکست …اما چه سود افتاد